پیام احسان علیخانی درباره “ماه عسل” در فیسبوک
خدایا
سلام…
یادم میاد یک سال پیش همین موقع ها
همین ثانیه ها
و همین لحظه ها
یادم می آید به تو گفتم که بد جور دلم برای این حال و هوا تنگ شده بود…
یادم می آید سرسجاده نمازم
هنگامی که دست هایم به سویت دراز شده بود
به تو گفتم: حالم را خوب کن…
از همان احسن الحال ها میخواستم و چه قدر زود جواب خواسته ام را دادی
و در شب سیاهم ماهی را قرار دادی که با نورش زندگی ام را عوض کرد
ماهی که شیرینی اش زیاد بود
مثل عسل…
و نمیدانم چه شد که ماهام رفت…میخواست پشت سرش را نگاه کند اما نگذاشتند
ازتو خواستم که به من او را برگردانی و تو گفتی که صلاحت نیست
و من چه میتوانستم بگویم؟؟؟
امسال میخواهم بزرگ شوم… میخواهم قد بکشم… و روزه سکوت در پیش بگیرم در برابر
تاریکی شب هایم…
محسن چاووشی عزیز راست میگفت
ماهات آنقدر شیرین است که تلخ ترین چیز ها هم در شیرینی اش خللی ایجاد نمیکنند
اما نمیدانم چه کنم با شب هایی که تاریک است…
نمیدانم چه بکنم با کله ای که تهی است از هر چیز…
نظرات شما عزیزان:
عطر کلمات زیبایت در مشامم جا مانده بود
اری کلمات زیبایت بوی باران می داد. من دلم می شکند کاش بودی بودی و اشکایم را با گلبرگ دستانت درآغوش می کشیدی اما این اشک های من در باران گم شده اند حال باید بگویم چه قدر خوب است ککه تو نیستی تا دل غمگینم را به خطره بنشانی و آزرده خاطر شوی. برو تا در خوش ترین باران ها رها شوی...
اینم مال خودمه
شب با دف ماه تاسحر رقصیده است
همچون سحر از عطر اذان سرشاری
انگار لب تو را خدا بوسیده است
من میخوام تن سرد بارون کف دستم چرت بزنه
من می خوام دیوونه باشم برم روی ابرا بشینم
من همش دلم میخواد سر سجاده ماه سجده کنم
دلم میخواد برم داد بزنم ای خدای مهربون بمون پیشم
اونم همش بهم بگه دیگه نترس ستاره کوچولو
دلم می خواست بچه باشم توی باغ نقاشی رها بشم
می ترسیدم بزرگ بشم توی دنیا گم بشم
حالا من بزرگ شدم توی دنیا گمشدم...
کار خودمه سلام نظرتو بهم بگو
پاسخ: قشنگ بود عزیزم ... موفق تر باشی